خبر برگزاری کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، موجی از واکنشهای تند و انتقادی را در جامعه برانگیخت. برای بسیاری از مردم، این کنسرت نه یک رویداد هنری، بلکه تلاشی آشکار از سوی جمهوری اسلامی برای استفاده از نام و صدای یک هنرمند شناختهشده به منظور تطهیر چهرهی خود بود.
میدان آزادی؛ نمادی مصادرهشده
میدان آزادی در حافظهی تاریخی مردم ایران، هم نماد شادیهای مردمی و هم صحنهی اعتراضها بوده است. اما در چهار دههی گذشته، جمهوری اسلامی کوشیده این میدان را به صحنهی نمایش قدرت و تبلیغات خود بدل کند. برگزاری کنسرت در چنین مکانی، بهویژه در شرایطی که جامعه با موجی از سرکوب، اعدام و سانسور روبهروست، معنایی جز همسویی با قدرت ندارد.
تقابل نسلها؛ از محمدرضا تا همایون
پدر همایون، استاد محمدرضا شجریان، سالها در برابر سانسور و استبداد ایستاد. او با صدای پرصلابتش در کنار مردم ماند و حتی زمانی که حکومت تلاش کرد او را ساکت کند، محبوبیتش چند برابر شد. امروز اما، بسیاری از مردم همایون را در نقطهی مقابل پدرش میبینند: هنرمندی که به جای ایستادن در کنار مردم، حاضر شده است صدای خود را در خدمت حکومتی قرار دهد که همان پدر را خانهنشین و صدایش را ممنوع کرده بود.
واکنشهای مردم؛ هنر یا خیانت؟
فضای مجازی پر شد از اعتراضها و خشم. کاربران بیپرده نوشتند: «این کنسرت، خیانت به خون جوانانی است که در خیابانهای همین تهران جان دادند.» دیگران یادآور شدند که مردم امروز بیش از هر زمان دیگری از نمایشهای حکومتی متنفرند و استفاده از هنر برای فریب افکار عمومی را تحمل نخواهند کرد.
هنر در خدمت قدرت
جمهوری اسلامی در طول حیاتش نشان داده است که یا هنرمندان را به سکوت وادار میکند، یا آنها را در خدمت دستگاه تبلیغاتی خود قرار میدهد. سانسور، ممنوعیت اجرا، فشار بر هنرمندان مستقل، و در مقابل، میدان دادن به چهرههایی که حاضر به همکاریاند، بخشی از همین سیاست است. کنسرت میدان آزادی نیز دقیقاً در همین چارچوب ارزیابی میشود: تلاشی برای نشان دادن چهرهای «شاد و فرهنگی» از حکومتی که در واقع، آزادی و شادی را دشمن خود میداند.
تناقض آشکار
جامعهای که هنوز زخمهای اعتراضات، زندانها، و سرکوبهای خیابانی را بر تن دارد، چگونه میتواند از کنسرتی لذت ببرد که در قلب پایتخت و با حمایت همان حکومت برگزار میشود؟ تناقضی آشکار که بهجای آرامش، خشم و انزجار بیشتری آفرید.
نتیجهگیری
ماجرای کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، بار دیگر نشان داد که جایگاه هنرمند در ایران، جدا از سیاست نیست. هنرمندی که در کنار مردم نایستد، دیر یا زود به ابزار تبلیغاتی قدرت بدل خواهد شد. تاریخ به یاد خواهد سپرد که مردم ایران در سختترین سالها، صدای آزادی میخواستند، نه صدای کنسرتی که برای بزک دیکتاتوری برگزار شد.
.jpeg)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.