۱۴۰۴ مهر ۱۳, یکشنبه

وقتی صدای مردم خاموش شد، پولشان فریاد زد

در کشوری که فقر، بیکاری و ناامیدی هر روز بیشتر می‌شود، پول مردمش در جبهه‌هایی خرج می‌شود که هیچ ربطی به زندگی آن‌ها ندارد. ایران امروز، میان سفره‌های خالی و شعارهای پرصدا، گرفتار تناقضی عمیق است.

سال‌هاست که حکومت، از جیب مردمی که زیر فشار تورم و تحریم نفس می‌کشند، برای گروه‌هایی هزینه می‌کند که نه مرز مشترک با ایران دارند و نه آینده‌ی مشترک با مردمش. پولی که باید صرف نان، آموزش و سلامت شود، در جنگ‌هایی خرج می‌شود که هیچ‌گاه به نام ایران تمام نمی‌شود. وقتی مردم صدایی برای اعتراض ندارند، پولشان به زبان می‌آید.

حکومت ایران در طول دهه‌های گذشته، با افتخار از حمایت‌های مالی و نظامی از گروه‌هایی مانند حماس، حزب‌الله و دیگر جریان‌های شبه‌نظامی سخن گفته است. اما نتیجه چه بوده؟ مردمی که در داخل کشور روزبه‌روز فقیرتر شده‌اند، و مردمی در خارج از مرزها که با پول ایران، جنگ‌هایشان را ادامه می‌دهند. این سیاست، نه مقاومت است و نه کرامت؛ فقط استمرار فقر در داخل و خشونت در بیرون است.

وقتی رسانه‌ها در ایران از «پیروزی مقاومت» می‌نویسند، در همان لحظه هزاران خانواده در داخل کشور نان شب ندارند. مردمی که از یارانه‌ی اندک، از حقوق کارگری، از اجاره‌خانه‌ی سنگین به تنگ آمده‌اند، باید نظاره‌گر میلیاردها دلاری باشند که از کشورشان بیرون می‌رود. این تناقض، دیگر صرفاً سیاسی نیست؛ به زخمی اخلاقی بدل شده است.

بسیاری از ایرانیان، حتی آن‌هایی که از سیاست دوری می‌کنند، امروز این سؤال را در دل دارند: چرا باید پول ما، زندگی دیگران را نجات دهد، وقتی ما خودمان در باتلاق بی‌عدالتی و گرانی غرق می‌شویم؟ چرا فریاد «حمایت از مظلوم» فقط تا زمانی بلند است که پای مردم خود ایران در میان نیست؟

حکومت، با شعار «حمایت از مقاومت»، وجدان عمومی را تسخیر کرده، اما واقعیت این است که هیچ مقاومتی بدون نان، معنا ندارد. هیچ آرمانی، وقتی کودکی در حاشیه‌ی شهر از گرسنگی می‌خوابد، نمی‌تواند توجیهی برای خرج کردن میلیاردها دلار در سرزمین‌های دور باشد. پول ایران باید برای ایران خرج شود، برای آینده‌ی فرزندان همین خاک، نه برای سیاست‌های بی‌پایان منطقه‌ای.

امروز، وقتی خبر می‌رسد که گروه‌هایی مانند حماس یکی‌یکی تسلیم می‌شوند یا از میان می‌روند، مردم ایران با خود فکر می‌کنند: پس تمام آن سال‌ها، آن همه خرج و فقر و سکوت برای چه بود؟ چه کسی پاسخ‌گوی عمر، زندگی و نانی‌ست که در این راه سوخت؟

در سکوت مردم، پولشان فریاد زد. فریاد زد که عدالت از وطن آغاز می‌شود، نه از مرزهای دیگر. فریاد زد که ملتی که خودش گرسنه است، نمی‌تواند سفره‌ی دیگران را پر کند. و روزی خواهد رسید که این فریاد، نه در جبهه‌های بیگانه، بلکه در خیابان‌های خودمان طنین خواهد انداخت.

وقتی صدای مردم خاموش می‌شود، پولشان فریاد می‌زند. و این فریاد، اگر شنیده نشود، روزی همه‌چیز را در خود خواهد بلعید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.

مرگ مشکوک خسرو علیکردی؛ «دوربین‌ها را بردند و گفتند بگویید سکته کرده»

مرگ مشکوک خسرو علیکردی؛ «دوربین‌ها را بردند و گفتند بگویید سکته کرده» ایران‌وایر به‌طور اختصاصی به متن یک نا منبع: ایران‌وایر

پست های جالب