مقدمه:
ایران سالهاست در سایه تاریکی و سرکوب نفس میکشد. از ۱۳۶۸ که علی خامنهای به رهبری رسید، کشور وارد دورهای شد که آزادیها لگدمال شد، صدای مردم خفه شد و اقتصاد قربانی سیاستهای فاجعهبار شد. ایران امروز، شبحی است از ایران دیروز؛ کشوری که امید در آن گم شده و عدالت تنها یک واژه تهی است. خامنهای با تمرکز قدرت، مردم را از هر امکان تصمیمگیری و مشارکت سیاسی محروم کرد و صدای اعتراض را در همان لحظه تولدش خفه نمود.
۱. قدرت مطلق، سرکوب مطلق
خامنهای حکومتی ساخت که در آن هیچ صدای مخالفی جرات نفس کشیدن ندارد. جنبش دانشجویی ۱۳۷۸، اولین فریاد جوانانی بود که خواهان آزادی بودند؛ اما با خشونت سرکوب شد، معترضان به زندان افتادند و چندین نفر کشته شدند. جنبش سبز ۱۳۸۸، پس از انتخابات نمایشی ریاست جمهوری، با گلوله و شکنجه به زمین کوبیده شد. اعتراضات ۱۳۹۸، بر اثر فشار اقتصادی و فساد، دوباره شعله کشید؛ اما با ماشین سرکوب خامنهای، خون بر خیابانها ریخته شد و جامعه به سکوت اجباری محکوم شد. آزادی؟ واژهای توخالی که فقط روی کاغذ حک شده است. هیچ نهادی توان مقابله با قدرت مطلق رهبر را ندارد.
۲. سیاست خارجی: جنگ، نیابتی و بحران
خامنهای پول و منابع کشور را به جای توسعه و رفاه مردم، صرف سیاستهای منطقهای و جنگهای نیابتی کرد. لبنان، یمن، عراق، سوریه… هزاران میلیارد تومان از ثروت ملی در جنگها و حمایت از گروههای نیابتی هدر رفت، در حالی که مردم ایران در تورم و فقر دست و پا میزدند. تحریمها مستقیم نتیجه سیاستهای او هستند؛ سیاستهایی که کشور را منزوی و اقتصاد را زمینگیر کردند. ایران در جهان منزوی شد و شهروندان عادی، بار سنگین سیاستهای جاهطلبانه رهبری را به دوش کشیدند.
۳. اقتصاد: فساد، نابودی و بیعدالتی
اقتصاد ایران تحت سلطه خامنهای به ویرانهای تبدیل شد. ثروت ملی در دستان نهادهای وابسته به رهبری و سپاه پاسداران متمرکز شده و فساد گسترده، تورم افسارگسیخته، کاهش ارزش پول و فقر روزافزون، زندگی مردم را فلج کرده است. تصمیمات یک نفر، مردم را به لبه بحران کشانده و کشور را از مسیر توسعه و پیشرفت دور کرده است. فساد سیستماتیک و غارت منابع ملی، با چراغ سبز رهبر ادامه دارد و هیچ نهادی توان مقابله ندارد. اقتصاد ایران قربانی جاهطلبیهای خامنهای و سپاه شده است.
۴. حقوق بشر: سکوت اجباری و وحشت سازمانیافته
خامنهای مسئول بیشترین موارد نقض حقوق بشر در تاریخ جمهوری اسلامی است. اعدامها، شکنجهها، زندانها، ممنوعیت مطبوعات و سرکوب اقلیتها، تصویری بیرحمانه و ملموس از حکومت مستبد او ارائه میدهد. مردم حق اعتراض ندارند؛ جامعه مدنی در سکوت اجباری فرو رفته است و هر صدای مخالف، به سرعت سرکوب میشود. ایران تحت رهبری خامنهای، زندانی بزرگ برای مردم خود است.
۵. جامعه، امید و آیندهای تاریک
هر روز که خامنهای قدرت را قبضه دارد، امید کمتر و یأس بیشتر میشود. مردم جوان ایران، با آرزوهای روشن و زندگیهای پرامید، با واقعیت سرکوب، فساد و بیعدالتی روبرو هستند. آینده بدون اصلاحات واقعی و پایان تمرکز قدرت، تیره و تار خواهد بود. ایران نیازمند رهایی است، نیازمند صدایی آزاد که بتواند تاریکی سالها را بشکند.
نتیجهگیری:
خامنهای ایران را در چنگال خود نگه داشته است. تمرکز قدرت، سرکوب بیرحمانه و سیاستهای فاجعهبار، کشور را به سمت بحران و فروپاشی هدایت کردهاند. بدون اصلاحات اساسی و پایان تمرکز قدرت، ایران همچنان در تاریکی و زنجیر خواهد ماند.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.