اگر مسئولیت صحرای شن را به حکومت نالایق بدهید، پس از چندسال با کمبود شن مواجه خواهید شد
حکومت نالایق حتی در سرزمینی از فراوانی، بحران و کمبود میآفریند. جملهای که حقیقت تلخ مدیریت ناکارآمد را بازتاب میدهد: هرجا بیکفایتی حاکم شود، حتی شنهای بیابان هم ناپدید میشوند.
اگر مسئولیت یک صحرای شن را به حکومت نالایق بدهید، پس از چندسال با کمبود شن مواجه خواهید شد. این جمله در ظاهر استعارهای ساده است، اما در عمق خود، تصویری کامل از سقوط نظامهای ناتوان و فاسد را ترسیم میکند. حکومتی که نه دانش دارد، نه تعهد، نه برنامه و نه شایستگی، هرچه در اختیارش بگذارید، در نهایت به نابودی میکشاند — حتی طبیعتی که به نظر پایانناپذیر میرسد.
تاریخ بشر پر است از مثالهایی که نشان میدهد چگونه نالایقی در مدیریت، حتی ثروتمندترین کشورها را به فقر کشانده است. سرزمینهایی که روزی سرشار از منابع طبیعی، فرصت و امید بودند، اما با سوءمدیریت و فساد به بیابانهای خشک و بیثمر تبدیل شدند. این فقط در حوزه اقتصاد نیست؛ بیکفایتی در سیاست، فرهنگ، آموزش و عدالت نیز همان اثر را دارد — فرسایش تدریجی سرمایههای انسانی و اخلاقی.
وقتی حکومت نالایق بر مردم مسلط میشود، اولین قربانی، «اعتماد» است. اعتماد اجتماعی همان شنهای نرم زیر پای جامعه است که حرکت را ممکن میکند. وقتی این اعتماد از میان برود، هر گامی فرو رفتن در باتلاقی عمیقتر است. از آن لحظه، همه چیز به سمت تخریب میرود: اقتصاد فرو میپاشد، نخبگان مهاجرت میکنند، امید خاموش میشود و فرهنگ ملی به زوال میافتد.
در نگاه عمیقتر، نالایقی فقط ناتوانی نیست؛ نوعی خودخواهی است. مدیران نالایق معمولاً نه برای پیشرفت کشور، بلکه برای بقای خود میکوشند. تصمیمهایشان نه بر اساس منافع عمومی، بلکه بر پایهٔ ترس، فساد یا جاهطلبی شخصی است. به همین دلیل، حتی اگر بهترین منابع در اختیارشان باشد، باز هم به نابودی ختم میشود. همانطور که اگر به چنین حکومتی بیابانی پر از شن بسپاری، فردا دیگر شنی باقی نخواهد ماند.
امروز ایران نمونهای روشن از همین واقعیت است. کشوری با معادن عظیم، نیروی انسانی جوان، موقعیت ژئوپلیتیک استثنایی و تاریخ درخشان، اما گرفتار حکومتی که تمام این سرمایهها را به زبالهدان فساد و ناکارآمدی انداخته است. از آب گرفته تا هوا، از جنگلها تا منابع مالی، از دانشگاهها تا نهادهای فرهنگی — هرجا دست این نظام رسیده، تخریب و تباهی برجای گذاشته است.
شاید صحرای شن فقط استعارهای از ایران امروز باشد؛ جایی که زمانی پر از فرصت بود، اما حالا با کمبود همهچیز روبهروست: کمبود آب، کمبود نان، کمبود آزادی، کمبود امید. و این همه نه از فقر طبیعی، بلکه از فقر مدیریتی و نالایقی ساختاری سرچشمه میگیرد.
وقتی گفته میشود «حکومت نالایق»، منظور صرفاً بیسوادی یا اشتباهات فنی نیست؛ بلکه نظامی است که شایستگی را از بین برده و وفاداری را جایگزین آن کرده است. حکومتی که در آن معیار رشد، لیاقت نیست بلکه چاپلوسی است. در چنین فضایی، مدیران واقعی منزوی و فاسدان قدرتمند میشوند. و نتیجه، همان است که جمله در ابتدا گفت: حتی شن بیابان هم تمام میشود.
برای نجات یک جامعه از این چرخه، باید نخست حقیقت را پذیرفت: هیچ منبعی بیپایان نیست. نه نفت، نه آب، نه سرمایهٔ انسانی، نه صبر مردم. اگر بیکفایتی ادامه یابد، روزی فرا میرسد که حتی شن نیز کمیاب میشود — و آن روز، دیگر هیچ توجیهی باقی نخواهد ماند.
پس شاید این جمله، نه فقط هشدار، بلکه نقشهٔ راه باشد: اگر میخواهی از کمبود نجات یابی، شایستگی را جایگزین وفاداری کن. اگر میخواهی منابع بمانند، مدیران لایق را برگزین. و اگر میخواهی بیابان زنده بماند، آن را به اهلش بسپار.
نویسنده: حمید رضاپور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.